مقدمه:
ازدواج و تشکیل خانواده پیوندی مقدس، میثاقی محکم، بنایی محبوب نزد خداوند و عاملی موثر در حفظ دین، پذیرش عبادت انسان، تکوین مودت در رحمت، پاسداری از حریم عفت، تضمین رزق و روزی و تعظیم سنت نبوی است.
مکتب متعالی اسلام ازدواج را وسیله ای برای رشد و کمال و بقای دین، تکامل اخلاق، تشکیل نهاد خانواده، تامین سلامت جامعه و دوام و بقای نسل میداند و پیروان خود را به تسریع در امر ازدواج دعوت می کند و آن را گامی مثبت در انجام مسئولیت عبودی و اجتماعی انسان به شمار می آورد.
امروزه مساله ازدواج و تشکیل خانواده با توجه به تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در جامعه از جمله گسترش فرهنگ تجمل گرایی، فاصله افتادن بین ارزش های والدین و فرزندان، بالا رفتن سن ازدواج بنا به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی و ... با چالش جدی روبرو شده است.
بیان مساله:
یکی از موضوعاتی که در چند سال اخیر ذهن اکثر اندیشمندان و حتی عموم را به خود مشغول کرده است مسأله طلاق می باشد. در حال حاضر این پدیده در ایران به شکل یک مسأله و معضل اجتماعی ،مشکلات زیادی را برای افراد و خانواده های در معرض طلاق به وجود آورده است.در واقع خانواده نهادی است که به اعضای خود احساس آرامش و امنیت می دهد و طی قرن های متمادی به عنوان پایدارترین و مؤثرترین وسیله حفظ ویژگیهای فرهنگی و عامل انتقال آنها به نسلهای بعدی بوده است. از همین روست که تشکیل خانواده در همه ادیان بویژه دین مقدس اسلام از اهمیت والایی برخوردار است و از آن بعنوان کانون آسایش و آرامش نام برده شده است (ولی زاده، 1378: 20).به طور کلی خانواده به وسیله یک رابطه قــانونی بین زن ومرد که ازدواج نام دارد شــــکل می گیرد،اما این رابطه قانونی به سه شکل ممکن است از هم گسیخته شود که عبارتند از :
1- فسخ ازدواج؛
2- مرگ یکی از زوجین؛
3- انحلال خانواده و از بین رفتن پیوند زناشوئی بوسیله طلاق زوجین؛ (Shryock,1975:333).از آنجایی که فسخ ازدواج با دلایل مشخص می باشد و مرگ افراد هم یک امر طبیعی است این دو مورد هر چند باعث بروز مشکلاتی در خانواده می شوند ولی طلاق به دلیل خصوصیاتی که دارد بیشتر ذهن خانواده ها و اندیشمندانرا به خود جلب کرده است.
طلاق را چه یک حقوقدان بررسی کند، چه یک جامعهشناس و چه یک روانشناس؛ لزوماً نمیتوان منفی دانست. اما اینکه چرا طلاق اتفاق میافتد؛ مسئلهای است که دست کم در مملکت ما بسیار چالش برانگیز است. یکی از نهادهای اجتماعی در هر جامعه ای «خانواده» است. این نهاد از طریق تشکیل زندگی مشترک بین زن و مرد شکل می گیرد. در تمام ادیان و از جمله در دین مبین اسلام نیز به آن تأکید شده است به گونه ای که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «ازدواج سنت و قانون من است. هر کس از آن سرپیچی کند از من نیست.»در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در اصل دهم در اهمیت توجه به خانواده چنین آمده است که:«از آنجایی که خانواده واحد بنیادین جامعه اسلامی است، همه قوانین، مقررات و برنامه ریزی های مربوطه باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از مقررات آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.»به رغم همه این تأکیدات و توصیه هایی که در جهت انتخاب درست همسر و حفظ خانواده در منابع دینی و علمی و دانشگاهی شده است موضوع طلاق همچنان یکی از پدیده های اجتماعی جوامع و از جمله ایران محسوب می شود.در گسترش این مسئله، عوامل مختلف در زمینه های فردی، خانوادگی و اجتماعی نقش دارند که برخی از آنها عبارتند از: اعتیاد یکی از زوجین بخصوص مردان، ازدواج های تحمیلی، سوء ظن، دخالت های اطرافیان، بیماری صعب العلاج یکی از زوجین، انحراف اخلاقی هر یک از زوجین، عقیم بودن، سردمزاجی زن، ازدواج مجدد شوهر، فاصله سنی زیاد، عدم رضایت از روابط زناشویی، همسرآزاری، بیکاری، ارتکاب جرایم، ناکافی بودن قوانین در حمایت از زنان، عدم تمکین، ترک انفاق، عسر و حرج، عدم فراگیری آموزش های مهارت های همسرداری و زندگی و ... .توضیح این نکته ضروری است که علل مؤثر در بروز طلاق در افراد، زمان ها، مناطق و جوامع مختلف، متفاوت است و هیچ گاه یک دسته عوامل ثابت در همه زمان ها و در همه جوامع یکسان نبوده، نیست و نخواهد بود(موسوی چلک،46:1383).
ضرورت و اهمیت:
از آنجا که یکی از عوامل مهم از هم گیسختگی مهمترین نهاد اجتماعی و اساس جامعه یعنی خانواده، طلاق می باشد، بررسی طلاق و بویژه عواملی که منجر به این امرمی شوند خود به خود ضرورت پیدا می کند. همچنین بررسی عواملی که باعث گرایش زوجین به طلاق می شود بخاطر پیامدهایی که در پی دارد بیشتر حائز اهمیت است. بنابراین اهمیت موضوع طلاق را با در نظر گرفتن عواقب و آسیبهای آن می توان مطرح کرد، آسیبهای طلاق می تواند به صورت اعتیاد، بزهکاری، جرم و جنایت، خودکشی و… باشد(دانش، 1370: 32). انحلال ازدواج دارای پیامدهای متعددی ازجمله پیامدهای جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی است که این پیامدها نقطه مقابل پیامدهای ازدواج هستند. در تعریف علمی، طلاق به معنی خروج فرد از جامعه دارندگان همسر است. بنابراین طلاق برای تقلیل جامعه در معرض رویداد باروری عمل میکند. در ارتباط با تعریف طلاق میتوان گفت که طلاق عبارت است از انحلال نهایی و قانونی یک ازدواج و جدایی زن و شوهر براساس حکم دادگاه که به هر دوی آنها حق قانونی یا مذهبی ازدواج مجدد را براساس قوانین هر کشور میدهد.
ازدواج یکی از وقایع مهم حیاتی است که از نظر اجتماعی بهعنوان پیوندی با ثبات بین زن و مرد شناخته میشود که در بستر خانواده و همزمان با آن دچار تغییر و تحولات عمیقی در تمامی ادوار گشته است. مطالعات نشان میدهد امروزه وجود مسائل مختلف اجتماعی مخصوصاً در شهرهای بزرگ، پدیدة ازدواج را بهصورت امری پیچیده و مبهم درآورده است. این وضعیت از یک سو منجر به تأخیر در ازدواج میگردد که پیامدهای اجتماعی مختلفی را مخصوصاً در ابعاد منفی به دنبال دارد. از سوی دیگر وضعیتهای مشکلزای ازدواج موجب تضعیف بنیانهای خانواده گشته و معضل بزرگتری به نام طلاق را پیش میآورد. ارزیابی آمارهای جمعیتی نشان میدهد که طی سالهای اخیر، سن ازدواج در ایران رو به افزایش گذارده که در ریشهیابی علل و عوامل آن، مسائل و تنگناهای مختلف اقتصادی و افزایش سطح توقعات خانوادهها بهخصوص خانوادههای دختران در صدر قرار دارند. در جامعة ما که روابط دختر و پسر عمدتاً در چهارچوب روابط سالم ازدواج میسر است، این افزایش میتواند به بروز انواع بحرانهای اجتماعی و آسیبهای مختلف منجر شود.
شاخص های ازدواج و طلاق:
یکی از شاخصهای مهم و مفیدی که در تحلیل ازدواج و طلاق میتوان از آن بهره جست نسبت طلاق به ازدواج است. این نسبت از تقسیم تعداد طلاقهای ثبت شده به ازدواجها ضربدر عدد 100 محاسبه میشود و نشان میدهد که به ازای هر 100 مورد ازدواج در سال چند مورد طلاق وجود دارد. در ارتباط با علل افزایش طلاق میتوان به مواردی مانند عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مانند بیکاری، اعتیاد، افزایش اشتغال زنان، افزایش استقلال مالی زنان و... اشاره کرد.
میزان عمومیازدواج و طلاق
سادهترین شاخص تحلیل وضعیت ازدواج و طلاق میزان عمومیازدواج و طلاق است که از تقسیم تعداد کل ازدواجهای هر دوره (به طور معمول یکسال) بر تعداد کل جمعیت 15ساله و بالاتر طی همان دوره حاصل میشود و به طور معمول نسبت به هزار یا در هزار بیان میشود. البته میزانهای عمومیازدواج و طلاق به شدت تحت تأثیر ساختار سنی است. با افزایش تعداد جمعیت واقع در سن ازدواج میزان عمومیازدواج نیز افزایش مییابد و این عامل روی میزان طلاق تأثیر خواهد گذاشت. پس میتوان گفت که بخشی از افزایش میزان عمومیازدواج و طلاق میتواند تحت تأثیر ساختار سنی جمعیت کشور و بهبود ثبت آمارهای ازدواج و طلاق هم باشد.
عمومیت ازدواج:
گاهی برای بررسی وضعیت ازدواج از شاخصی به نام عمومیت ازدواج استفاده میشود. عمومیت ازدواج از تقسیم تعداد کل جمعیت ازدواج کرده بر تعداد جمعیت 15 ساله و بیشتر در یک سال تقویمی ضربدر 100محاسبه میشود و نشان میدهد که در یک سال مشخص چند درصد جمعیت مورد مطالعه ازدواج کرده هستند اما با توجه به اینکه بخشی از جمعیت 10 تا 15 ساله کشور نیز ازدواج کرده هستند این شاخص برای جمعیت 10 ساله و بیشتر محاسبه شده است. عوامل مختلفی از جمله سن ازدواج، ساختار سنی و نسبت جمعیت هرگز ازدواج نکرده، باعث افزایش یا کاهش عمومیت ازدواج در جامعه میشود و تحولات عمومیت ازدواج در 40 سال گذشته مؤید این امر است.
میانگین سن در نخستین ازدواج
یکی از مهمترین شاخصهای تحلیل وضعیت ازدواج که نشاندهنده سیمای کلی وضع ازدواج در جامعه است، میانگین سن در نخستین ازدواج است. در جوامع مختلف و در سطح بینالمللی همزمان با توسعه جامعه میانگین سن در نخستین ازدواج نیز افزایش مییابد و همزمان با این افزایش فاصله سنی میانگین سن در نخستین ازدواج بین مردان و زنان نیز کاهش مییابد. ازدواج در واقع به معنی ورود زوجین به دوران فرزند آوری تلقی میشود و یکی از عوامل تأثیرگذار بر میزان و سطح باروری جوامع، میانگین سنی زوجین هنگام ازدواج است و ازدواج زود هنگام به معنی آغاز دوران فرزندآوری در سنین پایین و جوانی است. میانگین سن در نخستین ازدواج متأثر از سطح توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه است و جوامع دارای سطح توسعه متفاوت دارای میانگین سن در نخستین ازدواج متفاوتی نیز هستند(گزارش معاونت برنامه ریزی و نظارت ریاست جمهوری).
علل و عوامل طلاق:
کارشناسان عوامل متعددی را در طلاق مؤثر دانستهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
اعتیاد: بیشترین میزان طلاق، ناشی از اعتیاد است. در این موارد زن برای نجات از زندگی خودش از حقوق قانونیاش میگذرد. برخی مدعی شدهاند که اعتیاد، فقر و بیماریهای روحی ناشی از آن علت 85 درصد طلاقهاست که البته اغراقآمیز به نظر میرسد. در تحلیلهای کارشناسی به تأثیر اعتیاد بر طلاق اشاره میشود؛ اما تأثیر ناکارآمدی خانواده و اختلافات خانوادگی بر اعتیاد هم موضوعی قابل تأمل است(خبرگزاری ایسنا، 86).
تفاوت پایگاه اجتماعی و فرهنگی: عدم تفاهم اخلاقی از علل شایع طلاق به ویژه در سالیان آغاز زندگی مشترک است که بیش از همه به تغییر شیوههای همسرگزینی مربوط میشود. در جامعهی سنتی همسرگزینی توسط والدین انجام میشد و گزینشها غالباً از درون طایفه و محله بود. «دختران همسایه» غالباً از نظر طبقهی اجتماعی در وضع مشابهی با داماد بودند؛ بعلاوه ارتباطات گستردهی محلی شناخت قبلی را افزایش میداد. «دختران فامیل» نیز علاوه بر این ویژگی از امتیاز همخونی و رحامت برخوردار بودند که عامل مهمی در حل مشکلات خانوادگی و اختلافات بود. اما امروزه انتخاب همسر، توسط دختر و پسر امتیازات گذشته را به همراه ندارد و آن دو نیز در شرایطی یکدیگر را برای زندگی انتخاب میکنند که اسیر احساساتاند و کمتر به همسانی فرهنگی و اجتماعی میاندیشند. رواج دوستیهای تلفنی، عشقهای خیابانی، ازدواجهای اینترنتی و ازدواجهای غیابی از عوامل ازدیاد طلاق شمرده میشود.(خبرگزاری جام جم، 1386)
مشکلات اقتصادی: عدم انفاق که علت بسیاری از طلاقهاست غالباً ناشی از بیکاری است و درصد بالایی از این موارد معلول اعتیاد است. در اینجا لازم است به دو نکته توجه کرد: اول آن که لازم است میان بینوایی و احساس فقر تفاوت قایل شد. احساس فقر بیش از آن که مسئلهای اقتصادی باشد، فرهنگی و ناشی از به هم خوردن تناسب میان انتظارات و امکانات است، چنان که اگر فرض شود امکانات به دو برابر افزایش یابد؛ اما مطالبات و انتظارات بیش از این میزان رشد یابد، احساس فقر در خانواده بیشتر خواهد شد. از اینجا میتوان سیاستهای اقتصادی دولتها را در چند دههی اخیر که به افزایش سطح مطالبات عمومی، بدون فراهم ساختن امکانات متناسب منجر گردیده است در این مسئله مؤثر دانست. تغییرات فرهنگی در دو دههی گذشته تأثیرات عمیقی در رفتار اقتصادی و انتظارات عمومی داشته و نیاز به درآمد و کار بیشتر را برای مصرف فزونتر افزایش داده است و این خود به نارضایتی از وضعیت اقتصادی موجود دامن میزند. دوم آن که تصمیمات غلط اقتصادی و اجتماعی در سطح کلان به فقیرتر شدن واقعی مردم منجر شده است. سیاستهای اقتصادی تورمزا از جمله شکل خاص اعطای وام مسکن در سالهای گذشته که به افزایش ناگهانی قیمت مسکن و به تبع آن اجاره مسکن، منجر شد و فراخوان زنان به حضور در عرصههای اشتغال درآمدزا، بدون توجه به معضل بیکاری و محدودیت فرصتهای شغلی بسیاری از خانوادهها را به سمت فقر مطلق سوق داده است(رحمتی، 1386)
مشکلات جنسی: در میان عوامل طلاق، نارضایتی جنسی از دو ویژگی برخوردار است: اول آن که به دلیل ملاحظات اخلاقی، غالباً مورد اشارهی زوجین قرار نمیگیرد و دوم آن که تأثیرات روانیِ اختلال جنسی در بسیاری مواقع ناخودآگاه است؛ به گونهای که زوجین نمیدانند احساس تنفر آنان از یکدیگر و احساس نارضایتی از زندگی، ریشه در عدم رضایت جنسی دارد. از این رو این مشکل غالباً توسط کارشناسان خبره تشخیص داده میشود. تأثیر این عامل بر طلاق به گونهای است که برخی کارشناسان بیشتر طلاقها را به این عامل مرتبط دانستهاند(خبرگزاری ایرنا، 86) با توجه به تأثیر اعتیاد بر کاهش قوای جنسی میتوان میان این دیدگاه و دیدگاهی که اعتیاد را از مهمترین عوامل طلاق دانستهاند، توافق برقرار نمود. ضعف مهارتهای جنسی، افزایش زمینههای تحریکپذیری جنسی و بیتوجهی به نیازهای جنسی همسر از جمله عوامل اصلی ایجاد نارضایتی جنسی است.
آشنا شدن زنان با حقوق خود: گاه گفته میشود که افزایش سطح تحصیلات و افزایش آگاهیهای حقوقی زنان، سبب میشود تا با آگاهی بیشتری مطالبات خود را عنوان کنند؛ بنابراین نباید افزایش طلاق را همواره تقبیح نمود؛ اما به نظر میرسد آنچه بیش از آشنایی با حقوق در افزایش میزان طلاق مؤثر بوده کاهش موانع فرهنگی در برابر مطرح شدن مطالبات حقوقی است؛ با این توضیح که گاه زنان از حقوق خود آگاهند اما؛ طرح دعاوی حقوقی را ناپسند میدارند یا با طرح آن تحت فشار روانی قرار میگیرند. به عنوان مثال زن سنتی از حق بهرهمندی از انفاق و امکان مطالبهی مهریه به خوبی آگاه بود؛ اما به درست یا غلط، به اجرا گذاشتن مهریه یا طرح دعوای حقوقی علیه همسر را شرمآور میدانست و به خوبی التفات داشت که در مطرح نمودن این دعاوی، مورد حمایت طایفه واقع نمیشود. اما غلبهی گفتمان حقوقی و نگرش فردگرایانه موانع اجرای مطالبات حقوقی را کم کرده است. در کنار عوامل فوق وجود بیماریهای روانی، خشونت همسر، دخالتهای والدین و اطرافیان، ازدواج مجدد شوهر و ناباروری یکی از زوجین نیز به عنوان عوامل طلاق شناخته شده است. نکات گفته شده، گرچه به عوامل طلاق اشاره میکند؛ اما نمیتواند تمامی واقعیتها را چنان که بایسته است تبیین کند و تغییرات طلاق در دو دههی گذشته را به طور کامل توضیح دهد. بنابراین ناچاریم به عوامل دیگری که گاه علل پشت صحنهی عوامل پیش گفتهاند اشاره کنیم:
تحول در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی: تغییرات ارزشی در جامعهی ایرانی، در 20 سال گذشته، آهنگی شتابان داشته است. آثار این تغییرات را میتوان در تمامی عرصههای حیات اجتماعی و فردی و بیش از همه در حیات خانوادگی باز جست. آنچه مهم به نظر میرسد تبیین چگونگی تأثیر تغییرات نظاممند فرهنگی و اجتماعی بر روابط اعضای خانواده و بروز آسیبهای خانوادگی است.
عوامل طلاق از نگاه دکتر مهدوی
نگاه دکتر سید محمد صادق مهدوی عضو محترم هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و فارغالتحصیل رشته جامعهشناسی خانواده و جوانان در باره عوامل طلاق:
1- شکل گرفتن تفاوتهای فردى: در قدیم زمانی که سلطه هنجاری بسیار قوی بود انسانها از حیث خلق و خوی و رفتار به هم شبیه بودند. زن و مرد، همسر ایدهآل برای یکدیگر بودند. الآن تفاوتهای فردی بسیار زیاد شده است. ارزشها، نگرشها، خواستهها، انتظارات و نیازهای افراد خیلی متفاوت شده است. ما در عصری زندگی میکنیم که یکی از دستاوردهای آن، شکل گرفتن تفاوتهای فردى است. زمانیکه انسانها متفاوت شدند این بدین معناست که انتظارات، خواستهها و تمایلاتشان هم متعدد میشود و پیدا کردن کسی که با این تنوعات نزدیک و هماهنگ باشد بسیار دشوار است.
2- دخالت اطرافیان: عامل دیگر ایجاد تنش در میان خانوادههاست که عمدتاً از سوی والدین و خواهر و برادرها صورت میگیرد.
3- مسایل اقتصادى: عامل سوم اختلافات به شمار میآید. یا مرد معتقد است که همسرش ولخرج است و یا زن فکر میکند که همسرش خسیس یا ولخرج است و یا شاید هم بحث ولخرجی نباشد اما کشش مسایل اقتصادى به این اندازه است که ایجاد مشکل میکند.
4- اعتیاد: عامل دیگر در بالا رفتن آمار طلاق، است که روی درآمد، فرزندان و روابط عاطفی افراد خانواده تأثیر میگذارد.
5- زندگی با یکی از نزدیکان: میتواند از موارد مشکلزا باشد. (پدر، مادر، خواهر، برادر و ...) که باعث میشود توجه یکی از زوجین به فردی غیر از همسر معطوف شود و از خانواده خود غفلت کند.
6- معاشرت با دوستان: یکی دیگر از عوامل طلاق است. برخى از مردان تمایل دارند که اوقات فراغت خود را جدای از خانواده به سر ببرند.
7- خیانت: یکی از عوامل بسیار مهم در امر طلاق، رابطه نامشروع و خیانت یکی از زوجین است. در گذشته این مسئله کم بود اما در حال حاضر بستر معاشرتهای اجتماعی برای برقراری این ارتباطات زیاد شده است. اگر چه قبح رابطه نامشروع در کشور ما بسیار بالاست اما این قبح در حال کم شدن است. این کم شدن قبح رابطه نامشروع و فراهم بودن بستر برای برقراری چنین رابطهاى، از جمله عوامل طلاق است. اگر چه در برخى موارد ممکن است که مرد با ازدواج موقت، با فرد دیگری ارتباط داشته باشد اما چون ارتباط، پنهانی و بدون اطلاع همسر است، ایجاد نگرانی و استرس میکند. متأسفانه بستر گناه در جامعه ما در حال افزایش است و روزبروز هم بیشتر میشود. اینکه خانمها خیلی راحت از منزل بیرون میآیند، راحت کار میکنند، راحت خرید میکنند، شرایط را به گونهای فراهم کرده که گاهی اوقات زنان متقاضی ایجاد ارتباط هستند و این خود شرایط را برای گناه و معضلات رابطه نامشروع فراهم میکند.
8- گرایشات فمینیستى: در ایران یکی دیگر از عوامل افزایش طلاق است. اگر چه در برخى گرایشات احقاق حقوق زنان در ایران، حقانیتی وجود دارد؛ چرا که زنان ایرانی در بسیاری از مواقع حقوقشان پایمال میشده است اما گرایشات افراطی فمینیستی در ایران تنها به دنبال احقاق حق نیست بلکه خود این جریانات به مشکلات دامن میزند. آموزههای فمینیستى، سازگاری با مرد اعم از همسر، برادر، پدر، همکار و حتی زیردست را کاهش میدهد. فمینیستها، همکارى، همفکرى، مشارکت و تعاون با مردان را برنمیتابند و از مردان غولی ساختهاند که گویی همواره به دنبال تجاوز به حقوق زنان هستند و تفاوتی هم نمیکند که آن مرد پدر، همسر، برادر یا هر مرد دیگری باشد(مهدوی، گفتگو با مجله حورا).
عوامل موثر در ایجاد طلاق:
کم شدن نفوذ و اعتقادات مذهبی، ازدواجهای مجدد(مخفی) و دوردست، ازدواج تحمیلی، راحت گرفتن اجازه طلاق از دادگاه، آسان بودن قانون طلاق، وجود خانوادههای گسترده و پرجمعیت با دیدهای مختلف و مداخلات زیاد و نظایر آنها مسائلی هستند که طلاق را امروزه خیلی آسان و در دسترس همگان قرار داده است.
جامعه به زنان و شوهرانی که از هم جدا شدهاند با یک بدبینی و تردید خاص و در بعضی موارد با نفرت و بغض مینگرد و این مسأله اکثراً برای ازدواجهای بعدی سوالانگیز است و ترس از اینکه ممکن است چننی موقعیتی دوباره تکرار شود وجود دارد بعضی بدون اینکه دلایل مهمی را ارایه دهند از هم جدا میشوند اگرچه هر دو نفر واقعبین هستند ولی به قول معروف برای هم ساخته نشدهاند،
عدهای نیز علیرغم مدتها تلاش و ساطت خانوادهها به جایی نمیرسند و بالاخره نتیجه کار به جدایی میانجامد.
انواع طلاق
الف) طلاق عاطفی: در طلاق عاطفی، طرفین هیچگونه عشق و علاقه و صمیمیتی نسبت به یکدیگر نداشته و از مجاورت با یکدیگر هیچگونه لذتی کسب نمیکنند. با وجود این عدم عشق و علاقه به زندگی با یکدیگر تن دادهاند و جدا نمیشوند و گویی که فقط یکدیگر را از لحاظ عاطفی طلاق دادهاند، در چنین خانوادههایی، محیط و فضای درونی حاکم بر خانوادهها بسیار بیروح و فاقد نشاط لازم است میزان افسردگی در چنین خانوادههایی زیاد و فرزندان الگویی خوب روابط والدینی را مشاهده نکردهاند.در بسیاری از موارد حالت بیتفاوتی عاطفی که در روابط والدین وجود دارد مستقیماً فرزندان آنان را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
ب) طلاق محضری: در چنین طلاقی هر دو یا یکی از آنها مایل به جدایی است و مسایل خود را از طریق مراجع قانونی حل و فصل میکنند.
و رسماً از یکدیگر جدا میشوند و این جدایی در شناسنامه آنها ثبت میشود کودکان والدین طلاق گرفته، رهاشدگی و بیپناهی را احساس کرده و تصور میکنند که هر لحظه ممکن است ولی(سرپرست) که با او زندگی میکند را یز از دست بدهد، بنابراین احساس وابستگی و اتکاء زیاد پیدا میکنند.
مشکلات و مسائل ناشی از طلاق برای کودکان:
- عدم ثبات در جایگزینی پدر یا مادر(ماندن کودک در منزل دیگران تا مشخص شدن تکلیف و نتایج ناشی از آن)
- احساس محرومیت و بدبختی
- پناهجویی(تلاش برای پیدا کردن منبع عاطفی قوی)
- بیبند و باری(این کودکان خود را آزاد میبینند و این منشاء بسیاری از مشکلات است.)(وب سایت سازمان بهزیستی)
پیامدهای طلاق
غالباً پیامدهای طلاق در عرصههای فردی، خانوادگی، اجتماعی و در ابعاد روانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مشاهده شده و معمولاً بیشترین آسیبها را متوجه فرزندان طلاق دانستهاند. افسردگی و دلتنگی، ترس، کج خلقی و منفیبافی از آثار رایج طلاق بر فرزندان است. به دلیل آن که طلاق غالباً در پس مشاجرات و اختلافات علنی است و کودکان نه انتظار چنین اختلافی و نه تصویری روشن از آینده دارند، بنابراین فشارهای روانی زیادی را تجربه میکنند. جدا شدن از هر یک از والدین آنها را آسیبپذیر میکند. از آنجا که کودکان نقاط اتکای خود را از دست میدهند، احتمال بیشتری وجود دارد که به خانه گریزی روی آورند. از سوی دیگر، با وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی در دهههای اخیر، طلاق در جامعهی ما هنوز مسئلهای عادی قلمداد نمیشود و فرزندان طلاق در میان بستگان و محله انگشتنما و تحقیر میشوند. این موضوع به دختران فشار بیشتری را تحمیل میکند؛ بهویژه آنکه احتمال انتخاب شدن را برای ازدواج آنان کاهش میدهد و احساس حقارت میتواند زمینهساز بسیاری از شرارتها و بزهکاریها شود. با آغاز کشمکشهای خانوادگی هر یک از زن و مرد، میکوشند تا خود را در میان فرزندان موجه جلوه دهند و برای کسب حمایتِ بیشتر، به فرزندان خود روی میآورند. هر کدام از دو طرف، بهویژه زنان، برای تحکیم موقعیت خود، درصدد به انحصار گرفتن حمایت فرزندان خویش برمیآید و در برخی موارد، در صورت طلاق، ممکن است کودک نیز جزیی از این کشمکش باشد(دهقان، 86) انتخاب یکی از طرفین نزاع توسط کودکان و جبههبندی در برابر طرف مقابل، هم کودک را از حمایتهای وی محروم میسازد و هم به افزایش کینهها دامن میزند. در آموزههای اسلامی، عقوق والدین و قطع ارتباط با آنان از گناهان بزرگ شمرده میشود.
طلاق و آثار و پیامدهای آن برای خانوادهها
طلاق و آثار و پیامدهای آن برای خانوادهها از نگاه عبدالکریم خوشمیرزاده توئی کارشناس راهنمایی و مشاوره. واژه طلاق در فارسی به معنای بیزاری و جدایی کامل و در عربی به معنای رهانیدن و گشودن قید و بند است و در اصطلاح عبارت است از ازاله قید نکاح دائم
حکم طلاق جزء احکام امضایی اسلام است نه تأسیسی یعنی در زمان نزول قرآن و محیطی که قرآن نازل شده و در میان مردمی که در آن عصر زندگی میکردند بر زندگی و چگونگی شکلگیری و انحلال آن مقررات و قواعدی حاکم بوده است که اسلام به منظور تأمین حقوق زن و برای استحکام و هدفدار کردن آن، در مقررات مذکور اصلاحاتی به عمل آورده و از طریق نزول آیات مختلف به مردم ابلاغ کرده است.
طلاق یکی از بحرانهای مهم زندگی است که عوامل زیادی در آن دخیل است. با توجه به آمارهای مختلف کشورها، در نقاط مختلف جهان بین 10 تا 30 درصد ازدواجها به طلاق میانجامد و این تراژدی روزبهروز زیادتر میشود. نگرش و عدم شناسایی کامل دو شخص که با هم ازدواج میکنند داشتن فرهنگهای مختلف، مخالفت والدین با انتخاب همسر و مداخلات آنها و عدم رعایت اصول و موازین که در ازدواج مورد بحث است، میتواند از عوامل طلاق باشد.همانطور که هر ازدواجی از نظر روانشناسی منحصر به فرد است، طلاق هم از نظر روانشناسی منحصر به فرد است. اگر والدین فردی طلاق گرفته باشند ممکن است او نیز در مواجه شدن با مشکلات زندگی همان راه والدین را پیشه کند. مسائل جنسی و اقتصادی از مهمترین مسائلی است که در هر دو مورد باعث حالت پرخاشگری، ایرادگیری، وسیله کنترل و نظارت در کارهای یکدیگر و بالاخره درگیری و مشاجره و جدایی میشود.
منابع:
- «درصد بالایی از ازدواجهای غیابی به طلاق منجر میشود»، ایسنا، 8/8/86
- «درصد بالایی از طلاقها (تا 70 درصد) ناشی از ارتباطات نامناسب جنسی است»، ایرنا،13/5/86
- «مشکل جنسی عامل 50 درصد طلاقها»، (به نقل از رئیس سومین کنگره خانواده و سلامت جنسی)، جهان نیوز، 19/8/86.
- «نوسانات اقتصادی سال 85 عامل افزایش طلاق در تهران»، (به نقل از مهدی رحمتی، جامعهشناس)، 24/1/86 ،shahr.ir
دانش، کتایون و همکاران (1370). علل و عوامل مؤثر طلاق در شهر تهران . پیک ماما، دوره ششم و هفتم، شماره های اول تا سوم
دهقان، فاطمه(1380). مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی (غیر متقاضی طلاق)، پایاننامهی کارشناسی ارشد از دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تربیت معلم،
مهدوی ، سید محمد صادق، مقایسه ماهیت طلاق در ایران و غرب در گفتگو با مجله حورا
موسوی چلک، سید حسن(1383) تحلیل آمار ازدواج و طلاق درکشور طی سال های 1381 الی 1383
ولی زاده، علی (1378). پیوندها سست می شود وقتی ارزشها در روابط خانوادگی رنگ ببازد. ثبت، دوره 11، شماره مسلسل 88.
- «نگرانی از افزایش طلاقهای توافقی»، جامجم، 28/7/86.
منابع اینترنتی:
http://files.spac.ir/Barnameh%20gozashteh/288/p2.htm
منابع انگلیسی:
Shryock, Henry, S. And Jocobs. Siegel And Associates (1975). The Methods And Materials of Demography. Academic Press, INC.